من همیشه فکر می کردم روزنامه نگاری چیزی است که افراد دیگر موفق به ادامه کار می شدند. من با انگیزه شروع کردم ، در یک نوت بوک کاغذی نوشتم یا افکار سریع را به تلفن خود می کردم ، اما بیش از یک هفته هرگز گیر نکرد. هیچ چیز دلیلی برای بازگشت به من نداد.
من همیشه فکر می کردم روزنامه نگاری چیزی است که افراد دیگر موفق به ادامه کار می شدند. من با انگیزه شروع کردم ، در یک نوت بوک کاغذی نوشتم یا افکار سریع را به تلفن خود می کردم ، اما بیش از یک هفته هرگز گیر نکرد. هیچ چیز دلیلی برای بازگشت به من نداد.
اما این لحظه ای را که روز اول امتحان کردم تغییر داد. آنچه به عنوان یک آزمایش آغاز شد ، به یک عادت روزانه تبدیل شده است ، و اکنون نمی توانم بدون آن روزنامه نگاری را تصور کنم.
روزنامه نگاری همیشه از دسترس برای من احساس می شود
اغلب سعی می کنید ، هر بار ترک کنید
من ایده روزنامه نگاری را دوست داشتم ، اما در واقع با آن همراه نبودم. من می شنوم که مردم در مورد آن صحبت می کنند ، به آنها کمک می کنند تا ذهن خود را پاک کنند یا پیشرفت آنها را ردیابی کنند ، و من این را برای خودم می خواستم. مشکل این بود که هر بار که سعی کردم ، تقریباً به همان سرعتی که شروع کردم تسلیم می شدم.
من برای اولین بار با یادداشت های سامسونگ به آن شلیک کردم ، زیرا قبلاً در تلفن من بود و به راحتی باز می شد. برای چند شب پشت سر هم ، من بازتاب های کوتاه را قبل از خواب تایپ کردم یا چیزهای کوچکی را که نمی خواستم فراموش کنم. اما این عادت هرگز دوام نیاورد. بعد از یک هفته ، ورودی ها متوقف شدند. افتتاح آن بیشتر از نگه داشتن یک ژورنال واقعی ، شبیه به ریختن ضایعات در کشو بود.
چند صفحه پر می شود ، سپس نوت بوک دست نخورده می نشیند. هر بار ، این باعث تعجب من می شد که آیا روزنامه نگاری فقط برای من نبوده است. این صفحه بیش از حد خالی احساس می شود ، و بدون برنامه در برنامه یا یادآوری تنظیم شده ، به ندرت می دانستم چه چیزی را باید فراتر از یک یا دو خط بنویسم. حتی وقتی دوباره روی کاغذ امتحان کردم ، قبل از سکوت فقط یک ضربه کوتاه از مدخل ها را مدیریت کردم.
یک برنامه که سرانجام مرا به سمت خود کشاند
روز اول باعث شد آن بچسبد
بعد از تلاشهای ناکام ، من واقعاً به دنبال برنامه ژورنالینگ دیگری نبودم. من خودم را متقاعد کردم که روزنامه نگاری فقط چیزی نبود که بتوانم از آن استفاده کنم. اما وقتی به روز اول رسیدم ، تصمیم گرفتم به آن فرصتی بدهم. از لحظه ای که آن را باز کردم ، می توانم بگویم که این متفاوت است. این طرح تمیز و پذیرایی بود. ایجاد یک ورودی به سادگی ضربه زدن به یک دکمه بود و من می توانم بدون نگرانی در مورد قالب بندی یا اینکه کجا قرار دهم ، نوشتن را شروع کنم. در حال حاضر به جای برنامه یادداشت های دیگر مانند یک ژورنال مناسب احساس می شد.
آنچه واقعاً باعث شد من به آن بچسبم ، جزئیات کوچک بود. وقتی احساس تایپ نمی کردم می توانم عکس را رها کنم و هر ورودی می تواند به طور خودکار آب و هوا و مکان را هنگام فعال کردن آن ذخیره کند. این لمس ها به سخنان من حس متن و اهمیت داد. با نگاهی به عقب ، یک ورودی فقط در یک صفحه متن نبود. با یک عکس ، آب و هوا و مکان وصل شده ، احساس لحظه را به شکلی که نوشتن ساده هرگز نتوانسته بود ، به همراه داشت. با این حال ، اضافه کردن بیش از یک عکس بخشی از اشتراک است.
بیشتر نوشته های من نوشته شده است ، اما لازم نیست به تایپ کردن بپیوندید. روز اول همچنین به شما امکان می دهد صدای خود را ضبط کنید ، که باعث می شود در حال حاضر افکار را ضبط کنید (با حق بیمه موجود است). سپس دیدگاه در این روز را کشف کردم. این ورودی های گذشته از همان تاریخ در سالهای اولیه دوباره ظاهر شد و ژورنال من را به یک جدول زمانی تبدیل کرد که در واقع می توانم دوباره مورد بررسی قرار دهم. آن لحظه ای بود که می دانستم این برنامه مشکلی را که مدتها با آن دست و پنجه نرم کردم حل کرده است.
بارگیری: روز اول برای ویندوز | MACOS | اندرویدی
از ورودی های پرش به یک عادت روزانه
تلاش خود را به روزمره تبدیل کرد
قبل از روز اول ، پرش از یک روز معمولاً به معنای از دست دادن حرکت بود. یک ورودی از دست رفته به یک هفته تبدیل شد و به زودی نوت بوک یا برنامه کنار گذاشته شد. روز اول آن چرخه را تغییر داد. به جای اینکه فقط به نیروی اراده تکیه کنم ، این برهنه های کوچک مانند یادآوری و اعلان ها را برای من فراهم می کرد که باعث می شد ادامه کار راحت تر شود. حتی در روزهای شلوغ ، من فقط برای ماندن یک یادداشت یا یک عکس واحد اضافه می کنم.
در روزهایی که حرفهای زیادی برای گفتن نداشتم ، سریع روزانه مکانی برای شروع به من داد. بعضی اوقات به آسانی به عنوان یک چیز را که از آن سپاسگزارم ، ساده بود و آن ورودی کوچک برای زنده نگه داشتن خط من کافی بود. قالب ها نیز کمک کردند ، و فرمت هایی مانند ورود به قدردانی یا خلاصه روزانه را ارائه می داد که باعث می شد نوشتن احساس دلهره آور کمتری داشته باشد و اغلب مرا به نوشتن بیشتر تشویق می کند.
مکانی که خاطرات من متعلق است
اکنون که روزنامه نگاری به بخشی از کارهای روزمره من تبدیل شده است ، روز اول مانند خانه طبیعی برای خاطرات من احساس می شود. این فقط مکانی برای ذخیره یادداشت ها نیست. این یک ژورنال واقعی است ، و من هر بار که آن را باز می کنم متوجه آن تفاوت می شوم.
حریم خصوصی برای من مهم است و روز اول آن را جدی می گیرد. مجلات من از رمزگذاری پایان به پایان استفاده می کنند و در آیفون من برنامه را با شناسه Face قفل می کنم. دانستن اینکه ورودی های من ایمن است ، به من اجازه می دهد تا آزادتر بنویسم. آنچه که به عنوان یک دوره آزمایشی آغاز شد ، اکنون بخشی از روز من است و روز اول روزنامه نگاری را به روال من تبدیل کرد. این ممکن است همین کار را برای شما انجام دهد.