من دو سال را صرف تلاش برای مجبور کردن مفهوم به سیستم بهره وری کامل خود کردم. سرانجام با رویکرد همه در یک کاملاً شکست خوردم.
من دو سال را صرف تلاش برای مجبور کردن مفهوم به سیستم بهره وری کامل خود کردم. سرانجام با رویکرد همه در یک کاملاً شکست خوردم.
چگونه مفهوم به منزوی بهره وری من تبدیل شد
من از چند سال پیش با انتظارات عظیمی شروع به استفاده از مفهوم کردم. من می خواستم یک ابزار برای حاکم کردن همه آنها. یادداشت ها ، وظایف ، مدیریت پروژه ، دانش دانش ، ردیابی عادت. شما آن را نامگذاری می کنید ، من سعی کردم آن را به مفهوم برسانم.
در ابتدا ، آن را باورنکردنی داشت. من این سیستم های دقیق بانک اطلاعاتی را با رولپ ، فرمول ها و روابط بین همه چیز ساختم. من ساعت ها از هفته خود را صرف شکار برای آن الگوهای عالی می کنم که می توانند مفهوم من را حتی بیشتر “بهینه کنند”. احساس می کردم کاری مولد انجام می دهم. اما پس از آن واقعیت به سختی به من برخورد کرد.
کارهای ساده برای همیشه شروع شد. اضافه کردن یک یادداشت سریع به معنای پیمایش از طریق چندین نمایشگاه پایگاه داده بود. جستجوی اطلاعات از طریق صفحات تو در تو به شکار گنج تبدیل شد. سیستم زیبا طراحی شده من به یک زندان بهره وری تبدیل شده بود.
نقطه شکستن در یک جلسه خلاقانه طوفان مغزی اتفاق افتاد. من این ایده درخشان را داشتم و عجله کردم که آن را در فضای کاری مفهوم خود ضبط کنم. این برنامه هنگام همگام سازی یخ زد و تا زمانی که بهبود یافت ، قطار فکری خود را کاملاً از دست دادم. مدتی طول کشید تا همه چیز را به یاد بیاورم ، اما آن لحظه به من نشان داد که چگونه ابزار ظاهراً مفید من در واقع کشتن حرکت خلاقانه من بود.
قول همه در یک احساس کرد که مانند یک تله است. هر ویژگی افزودنی سیستم را سنگین تر و کندتر می کند. بعلاوه ، احساس می کردم بیشتر از اینکه کار خود را انجام دهم ، وقت بیشتری را صرف حفظ مفهوم خود می کنم.
نحوه یافتن ابزارهایی برای به حداکثر رساندن گردش کار خود
مفهوم برنامه بدی نیست – من هنوز از آن استفاده می کنم. مشکل داشتن این مفهوم از یک برنامه بهره وری همه در یک بود. بنابراین ، به جای اینکه هر کار را به یک پلتفرم وارد کنم ، شروع به انتخاب ابزار مناسب برای هر کار کردم و پشته ای ساختم که در واقع بهره وری من را تقویت می کند. اگر شما همان مشکلی را که قبلاً داشتم دارید ، باید به دنبال مجموعه مناسب ابزارهای خود باشید.
ابتدا با نیازهای اصلی خود شروع کنید. آنچه را که در واقع به ابزارهایی نیاز دارید ، ترسیم کنید. برای من ، این مدیریت وظیفه برای روزانه به DOS ، ذخیره دانش برای تحقیقات عمیق ، برنامه ریزی برای کارها و ضبط سریع برای افکار زودگذر بود. این تمرین ساده باید نشان دهد که شما به دنبال چه نوع ابزاری هستید.
برای انتخاب ابزار ، از رویکرد “مشاغل به انجام” استفاده کنید. از خود بپرسید که این ابزار را برای چه شغلی استخدام می کنید. اگر نیاز به ردیابی مجموعه داده های پیچیده دارید ، اکسل یک ابزار بسیار قدرتمندتر از مفهوم را فراهم می کند. برای گرفتن یادداشت ها و یادآوری های سریع ، استفاده از یک برنامه سبک وزن مانند Notepad یا Notes Sticky را در نظر بگیرید. برای مهلت ها و قرار ملاقات ها ، هیچ چیز تقویم اختصاصی را ضرب نمی کند. تقویم Google یا تقویم اپل به جای اینکه سعی کنید همه چیز برای همه باشد ، یک چیز را فوق العاده خوب انجام دهید.
اگر برای تصمیم گیری در مورد اینکه کدام ابزار برای شما مناسب است ، به کمک بیشتری نیاز دارید ، چندین وب سایت توصیه ای وجود دارد که می توانید از آنها بازدید کنید. مورد علاقه من دایرکتوری بهره وری است.
شما همچنین نمی خواهید بیش از حد از آن استفاده کنید ، بنابراین خود را به حداکثر سه یا چهار ابزار محدود کنید. بسیاری از برنامه ها توجه شما را پراکنده می کنند و خستگی تصمیم گیری را ایجاد می کنند. یک پشته بهره وری جامد معمولاً شامل یک ابزار برای یادداشت ها و مدیریت دانش ، یکی برای برنامه ریزی ، دیگری برای کارها و یک روش ضبط سبک برای افکار سریع است.
“چرخش ابزار” را امتحان کنید تا آنچه در واقع کار می کند پیدا کنید. برای کار خاص خود به هر ابزار دو تا سه هفته محاکمه کنید. اگر به جای جریان احساس اصطکاک می شود ، بلافاصله آن را جایگزین کنید. همچنین هنگام استفاده از چندین دستگاه ، به دنبال همگام سازی متقابل پلتفرم باشید. سیستم شما باید بدون بسته به یک برنامه سنگین وزن که ممکن است در صورت نیاز به آن خراب شود ، یکپارچه در تلفن ، دسک تاپ و مرورگر کار کند.
پشته ابزار بهره وری فعلی من
بعد از آزمایش گسترده ، من روی یک سیستم چهار ابزار مستقر شدم که در واقع به جای کند کردن من ، به من خدمت می کند. برای مثال ، در اینجا پشته ابزار فعلی من و چرا ترجیح می دهم از آنها استفاده کنم.
اول ، من از مفهوم برای نوشتن استفاده می کنم. این ویژگی های بسیاری دارد که من برای ایجاد محتوا به آن نیاز دارم ، مانند قالب بندی متن غنی ، تعداد کلمات ، یک دستیار هوش مصنوعی ، و UI سیاه که من واقعاً دوست دارم. به علاوه ، آن را به Asana متصل می کند ، که به آن اجازه می دهد پروژه های نوشتن را که من روی سکو دارم وارد کند. استفاده از آن برای این هدف واحد ، مشکلات عملکردی را که با پایگاه داده های عظیم با آن روبرو شدم از بین برد.
تقویم Google برنامه روزانه من را به طور کامل مدیریت می کند. دیگر سعی در همگام سازی بانکهای اطلاعاتی با برنامه های تقویم یا برخورد با خصوصیات تاریخ Clunky نیست. Google Calendar یکپارچه با ایمیل ادغام می شود ، اعلان های قابل اعتماد را ارسال می کند و بدون شکستن رویدادهای مکرر را کنترل می کند.
برای یادگیری عمیق ، می فهمم که Logseq کار بهتری در سازماندهی افکار من بر روی مفهوم یا ابسیدین انجام می دهد. رویکرد مبتنی بر Outliner آن با روشی که من ترجیح می دهم اطلاعات را ضبط کنم مطابقت دارد زیرا دوست دارم بدون فکر کردن در مورد قالب بندی یا ساختار ، یادداشت ها را به سرعت تایپ کنم. با پیوندهای و نمایش داده های دو طرفه قدرتمند Logseq ، می توانم آن ایده ها را بدون زحمت وصل کنم و در ثانیه یادداشت های مرتبط را جمع کنم. من همچنین دوست دارم که به صورت آفلاین کار کند و پایگاه داده آن به راحتی قابل حمل است.
سرانجام ، در حالی که دقیقاً یک برنامه نیست ، یادداشت های چسبنده فیزیکی رسانه مورد علاقه من برای ضبط سریع هستند. در حالی که همه راه حل های دیجیتالی را تعقیب می کنند ، من برای آن افکار و یادآوری های سریع آتش سوزی را روی میز خود نگه می دارم. بدون بار بارگذاری برنامه ، بدون مشکلات همگام سازی ، فقط ضبط و دید فوری.
این رویکرد تخصصی به من در بهره وری بهتر کمک کرد. کارهایی که قبلاً دقایقی طول می کشد اکنون در چند ثانیه اتفاق می افتد. و من اکنون به جای جنگ با نرم افزار بیش از حد ، انرژی ذهنی خود را صرف کار واقعی می کنم.
بهره وری به معنای یافتن ابزار کامل همه در یک نیست. این در مورد انتخاب ابزار مناسب برای هر کار خاص و اجازه دادن به آنها یکپارچه با هم است. گاهی اوقات ساده ترین رویکرد بر پیشرفته ترین سیستم برنده می شود.