در جایی بین پیام ها ، فیدهای بی پایان و کتیبه های خاموش ، فکر کردم که در بالای چیزها هستم. سپس من بهزیستی دیجیتال را در تلفن سامسونگ بررسی کردم و دیدم که چه مقدار از روز من را به تلفن خود گم کرده ام.
در جایی بین پیام ها ، فیدهای بی پایان و کتیبه های خاموش ، فکر کردم که در بالای چیزها هستم. سپس من بهزیستی دیجیتال را در تلفن سامسونگ بررسی کردم و دیدم که چه مقدار از روز من را به تلفن خود گم کرده ام.
من بهزیستی دیجیتال را از کنجکاوی باز کردم (و یک بررسی واقعیت دریافت کردم)
من به دنبال خود مداخله نبودم. من بخش بهزیستی دیجیتال را بیشتر از کنجکاوی باز کردم و انتظار داشتم در کل مدت زمان استفاده از تلفن خود را در آن روز استفاده کنم. اما آنچه پیدا کردم فراتر از آن بود.
داشبورد همه چیز را با وضوح غافلگیرانه قرار داد. این نشان داد که من چقدر وقت خود را در تلفن خود گذرانده ام و دقیقاً آن زمان کجا رفته است. من می توانم ببینم که کدام برنامه ها را بیشتر از آن استفاده کرده ام ، چند بار تلفن خود را باز کرده ام ، و چند اعلان در طول روز ظاهر شده است.
اما شمارش بازه اول چشمم را به خود جلب کرد. ده ها قفل در یک روز واحد ، که بسیاری از آنها حتی متوجه آن نشده ام. سپس دیدم که بیش از صد اعلان دریافت کرده ام ، بیشتر از برنامه های پیام رسانی و خرید که مرا به عقب برگرداند.
هر برنامه خرابی استفاده خاص خود را داشت و مشاهده مظنونان معمول طولی نکشید. رسانه های اجتماعی و برنامه های ویدیویی درست در بالا نشستند. آنچه مانند چند پیمایش سریع احساس می کرد تا ساعت ها بی سر و صدا اضافه شده بود.
وقتی به نمای دسته تغییر کردم ، آشکارتر شد. بیشتر زمان صفحه نمایش من به سمت هیچ چیز تولیدی نمی رفت. تقریباً همه آن به عنوان اجتماعی یا سرگرمی مشخص شده بود.
آمارهای روزانه من داستانی را بیان می کرد که نمی توانم نادیده بگیرم
این یک سنبله یک بار یا یک گل سرخ نبود. وقتی در جدول زمانی هفته پیمایش کردم ، این الگوی مشخص شد. بعضی روزها ، زمان صفحه نمایش من از هفت ساعت عبور کرد. بدترین قسمت حتی به یاد آوردن آنچه که من در تمام آن زمان انجام داده ام نبود.
گزارش هفتگی آن را حتی بیشتر خراب کرد. این میانگین روزانه من را نشان می دهد ، ساعتهای اوج استفاده را برجسته می کند و به کدام روزها بیشترین میزان صفحه نمایش را نشان می دهد. معلوم شد که من تقریباً هر شب از ساعت 2 صبح در تلفنم بودم. این توضیح داد که چرا صبح ها احساس خستگی کردم. من وقتی می خوابیدم در حال پیمایش بودم.
سپس شمارش اعلان آمد. یک روز به تنهایی بیش از 229 هشدار را به همراه آورد ، هر کدام یک گنگ کوچک که من را از آن لحظه بیرون کشید. داده های باز کردن یک داستان مشابه را بیان کردند. من تقریباً هر 10 دقیقه در طول روز تلفنم را برداشتم. دیگر گاه به گاه نبود. به یک رفلکس تبدیل شده بود.
تلفن من به یک فرار پیش فرض تبدیل شده بود ، عادتی که من بدون آنکه متوجه آن شوم تکیه داده ام. و یک بار دیدم که همه آن را در مقابل من قرار داده است ، یک چیز روشن شد. من نیاز به عقب نگه داشتم.
من یک هدف زمان صفحه نمایش را تنظیم کردم (و شروع به کنترل برگشت)
دانستن مشکل یک چیز است ، اما اقدام به جایی است که تغییر شروع می شود. من با یک هدف از زمان صفحه نمایش شروع کردم. بهزیستی دیجیتال به شما امکان می دهد تا هر روز چقدر زمان صفحه نمایش را انتخاب کنید ، سپس آن را با یک دایره پیشرفت در داشبورد ردیابی کنید. زیر سه ساعت معدن را تنظیم کردم.
تماشای دایره پر شده باعث شد من به روشی که قبلاً احساس نکرده بودم آگاه باشم. اگر تا ظهر به 75 ٪ از حد خود رسیدم ، می دانستم که نیاز به کند شدن دارم. این یادآوری بصری قبل از باز کردن برنامه دیگر به من مکث کرد و این یکی از ساده ترین راه ها برای محدود کردن زمان صفحه نمایش من بود.
سپس من به تایمرهای اپلیکیشن روی آوردم که محدودیت آن در طول روز می توانید از برنامه های خاصی استفاده کنید. من بزرگترین حواس پرتی هایم را هدف قرار دادم و درپوش های دقیق زمان را اختصاص دادم: 30 دقیقه برای X (که قبلاً توییتر بود) و یک ساعت برای یوتیوب. هنگامی که من به کلاه برخورد کردم ، نماد برنامه خاکستری می شود و تا روز بعد مرا قفل می کند.
در ابتدا ، ناامید کننده بود. من به طور انعطاف پذیر سعی می کنم فقط یک برنامه را باز کنم تا یادآوری کنم که من با این کار برای روز انجام شده است. اما کار کرد به تدریج ، من فقط برای پر کردن لحظات بیکار ، تلفن خود را برداشتم و دوباره شروع به قدردانی از زمان آرام و بی وقفه کردم.
می توانید تایمرها را به راحتی اضافه یا حذف کنید ، و من در هفته اول چند تنظیم کردم تا تعادل مناسب را پیدا کنم. با گذشت زمان ، آن تایمرها به نگهبان تبدیل شدند که به من کمک کردند تا عادات را بشکنم بدون اینکه مجبور شوم هر چیزی را ترک کنم.
ملاقات با هدف روزانه نمایش روزانه من واقعاً پاداش دهنده بود. بهزیستی دیجیتال روزهای موفقیت را برجسته می کند و دیدن آن نشانگرهای کوچک پیشرفت باعث می شود که من سازگار باشم.
من نیازی به ترک تلفن خود ندارم – فقط کمی آن را ساکت کنم
من سعی نمی کردم تلفن خود را رها کنم. من هنوز برای کار ، پیام رسانی ، موسیقی ، نقشه ها و هر چیز دیگری که مهم بود به آن احتیاج داشتم. بنابراین من شروع به کاوش بیشتر آنچه که بهزیستی دیجیتال برای ایجاد مرزهای بهتر ارائه داده است.
حالت تمرکز به یکی از موارد مورد علاقه من تبدیل شد. با یک شیر آب ، برنامه های پریشان را مکث می کند تا بتوانم روی کار ، خواندن یا به سادگی حضور داشته باشم. رسانه های اجتماعی ، بازی ها و سایر برنامه های جلب توجه ساکت می شوند. و اگر سعی کنم یکی از عادت ها را باز کنم ، تلفن به آرامی به من یادآوری می کند که مکث شده است.
این تغییر کوچک به من کمک کرد تا با هر کاری که می کردم در ارتباط باشم. این که آیا من کار می کردم یا از صفحه نمایش استراحت می کردم ، فوکوس حالت به من فضایی را که نمی دانستم به آن احتیاج داشتم به من داد.
در شب ، من شروع به استفاده از حالت خواب کردم. هر شب در ساعت 11 ، تلفن من مقیاس خاکستری می شود و همه اعلان ها را خاموش می کند. رنگ ها محو می شوند ، وزوز از بین می رود و تلفن من احساس وسوسه انگیز کمتری می کند. این تغییر ظریف به من کمک کرد تا سریعتر بخوابم.
من مرتباً گزارش هفتگی را بررسی می کردم تا ببینم چگونه اوضاع تغییر می کند. این زمان میانگین صفحه نمایش من را نشان می داد ، که برنامه هایی را که من هنوز به آن تکیه می دهم ، و چه ساعاتی از روز فعال ترین من است. تماشای این روند به آرامی به سمت پایین حرکت می کند ، احساس دلگرمی می کند. این در مورد ضربه زدن به یک شماره کامل نبود. این در مورد ذکر پیشرفت بود.
با گذشت زمان ، من اولین بار از چک تلفنم را در صبح متوقف کردم. من هر بار که یک ثانیه یدکی داشتم ، از رسیدن به آن دست کشیدم. و بدون حتی مجبور کردن آن ، من به طور طبیعی وقت کمتری را در تلفن می گذراندم و دوباره آن شکاف های کوچک را با چیزهای واقعی پر می کردم ، مانند کشش ، راه رفتن ، صحبت کردن ، خواندن یا صرفاً فکر کردن.