من تمام زندگیام را در دنیای ویندوز سپری کردهام و هر از گاهی میاندیشم که آیا سرانجام باید لینوکس را امتحان کنم. اما سپس، بدون استثناء، به یاد میآورم که چرا هنوز به آن قدم نگذاردهام.
تمام زندگیام در سرزمین ویندوز زندگی کردهام و گاهی خودم را میبینم که میپرسم آیا باید سرانجام لینوکس را امتحان کنم. اما سپس، بدون استثنا، به یاد میآورم چرا هنوز به آن قدم نگذاشتهام.
6 مسئلهٔ پرستش ترمینال
من فکر نمیکنم لینوکس بد باشد. مشکل من، خب، صحنهٔ لینوکس است — فرهنگ و نحوهٔ ارائهٔ آن به افرادی مثل من که دارند به آن میپرند. اگر واقعاً میخواهید مردم به لینوکس منتقل شوند، شاید بهتر است با «میتوانید همه چیز را در ترمینال انجام دهید!» شروع نکنید. این به نظر کافی میآید، اما… چرا من بخواهم اینکار را انجام دهم؟
دکمهها من را لوکس کردهاند. من کلیک میکنم؛ کارها انجام میشود. این رابطهٔ من با رایانههاست. در همین حال، بسیاری از گفتگوهای آنلاین دربارهٔ لینوکس اساساً میگویند: «فقط این دستور را در ترمینال بچسبانید و آمادهاید.» از کنارهها به نظر میرسد اگر با تایپ رشتههای مرموز در یک جعبهٔ سیاه راحت نیستید، قبلاً رد شدهاید. هیچ کس این را صریحاً نمیگوید (خب، در واقع برخی میگویند)، اما اغلب بهصورت暗ی نشان داده میشود.

با این حال، الآن میفهمم که توزیعهای مدرن لینوکس خوبی وجود دارند (مانند لینوکس مینت، زورین اواس، و المنتاری اواس) که بسیار کاربرپسند هستند. شما برنامههای سیستمی با رابطهای گرافیکی کامل دریافت میکنید، همانطور که در macOS یا ویندوز دریافت میکنید. در واقع، میتوانید بهطور کامل از ترمینال دور بمانید و همچنان تمام کارهای روزانه و نگهداری سیستم را بدون عرق ریخته انجام دهید.
اما این نسخهٔ لینوکسی نیست که بیشتر در مورد آن صحبت میشود. صداهای بلندتر هنوز ترمینال را به عنوان یک مراسم مقدس عبور میدانند و اگر آن را نادیده بگیرید، بهنظر میرسد تجربهٔ «واقعی» لینوکس را از دست میدهید.
5 من نمیخواهم مدیر سیستم شوم
من نمیخواهم دپارتمان IT خودم باشم. نمیخواهم نشان مهارت در مدیریت بستهها بگیرم. بیشتر مردم، از جمله من، فقط میخواهند مرورگرشان را باز کنند، برنامهها را نصب کنند، به موسیقی گوش دهند، کار کنند و ویدیو ببینند.
حالا میدانم که لینوکس میتواند تمام اینها را بهخوبی انجام دهد — و شاید در بسیاری از موارد، کارآمدتر از ویندوز. اما از نگاه بیرونی، مسیر ورودی هنوز شبیه مرحلهٔ اول: یادگیری یک روش کاملاً جدید برای نصب نرمافزارها به نظر میرسد.
در لینوکس، اغلب این تصور وجود دارد که باید از بین پنج روش نصب مختلف انتخاب کنید، فرمت بستهٔ توزیع خود را بیاموزید و شاید حتی یک بحث جامعهای را که یک دهه پیش نوشته شده است برای رفع یک وابستگی گمشده مشورت کنید. اینکه این تصور تا چه حد دقیق است تقریباً مهم نیست، چون این حس من است.
4 نگرش ارتقائی من را از بین میبرد
اجازه بدهید کمی سنگین بنوازم، اما برخی کاربران لینوکس بدترین حالت خودپسندی فنی را که تا به حال دیدهام، نشان میدهند. من در یک فوروم مرور میکنم که یک تازهوارد میگوید: «آیا راهی برای نصب این بدون ترمینال وجود دارد؟» و در بالای نظرات میتوان یک نسخه از «اگر نمیتوانید از ترمینال استفاده کنید، شاید لینوکس برای شما نیست» یافت.
این تشویق نیست؛ این ایجاد موانع است. و مؤثر است! بهطور موفقیتآمیز افراد مانند من را در ورودی نگه میدارد. برای انصاف، بسیاری از جامعههای لینوکس خوشآمدگو و صبور هستند. من کاربران اوبونتو، مینت و Pop!_OS را دیدهام که برای کمک به مبتدیان تمام تلاش خود را میکنند. اما همیشه اقلیت صدای بلندی وجود دارد که رفتار میکند گویی تا زمانی که با Arch شروع نکنید و هستهٔ خود را از صفر کامپایل نکنید، کاربر واقعی لینوکس نیستید.
3 زمان یک عامل بزرگ است
حتی اگر لینوکس دوستانهترین و خوشآمدگویترین سیستمعامل روی زمین باشد، هنوز این واقعیت وجود دارد که تغییر زمان میبرد.

تمام عمرم را صرف یادگیری ویندوز کردهام — مکان تنظیمات، نحوه نصب برنامهها، چگونگی رفع مشکلات کوچک و غیره. میتوانم با نیمخواب در آن حرکت کنم. تغییر به لینوکس به معنای یادگیری دوبارهٔ همه چیز از ابتدا است. و با اینکه مطمئنم این دانش مفید است، در حال حاضر راههای بهتری برای صرف زمانام دارم.
بله، لینوکس ممکن است در درازمدت برایم زمان صرفهجویی کند. بله، شاید واقعاً از یادگیری آن لذت ببرم. اما وقتی در جریان کاری فعلیام راحت هستم، سرمایهگذاری زمانی کمتر شبیه یک چالش سرگرمکننده و بیشتر شبیه پروژهای آخر هفتهای است که شش آخر هفته را میگیرد.
2 لینوکس همیشه پشتیبانی رسمی نرمافزار ندارد
یک مسئلهٔ دیگر که من را در تردید میاندازد این است که نرمافزاری که استفاده میکنم بهصورت رسمی برای لینوکس در دسترس نیست. بله، جایگزینهایی وجود دارد و میدانم کاربران لینوکس غالباً میگویند میتوانید نسخهٔ ویندوز را از طریق Wine اجرا کنید، یا معادل متن باز بهتر است. اما با عرض پوزش؛ من نمیخواهم راهحلی داشته باشم که «بهنوعی کار میکند اگر با آن دستکاری کنید». من میخواهم برنامهٔ واقعی و رسمی باشد، توسط سازندگان آن پشتیبانی شود و بهروزرسانیهایی که همهچیز را از کار نمیاندازند داشته باشد.
برای انصاف، این بهتدریج در حال تغییر است. نامهای بزرگی چون Steam، Blender و حتی برخی رقیبان Adobe اکنون بهخوبی بر روی لینوکس اجرا میشوند. اما برای هر داستان موفقیتی، هنوز تعداد کمی برنامه وجود دارد که در نیمههای شب بهدنبال مشکلات در GitHub میگردید زیرا بهروزرسانی کوچکی نصبکننده را خراب کرده است.
1 پس من هنوز از کنار تماشا خواهم کرد
در اینجا من هستم، هنوز در سمت ویندوز حصار. من جمعیت لینوکس را از دور مینگرم همانطور که کسی باشگاه جذابی را تحسین میکند که هرگز به آن نمیپیوندد — نه به این دلیل که نمیتواند، بلکه به این دلیل که فرآیند ورود بهقدری بیدلیل دلزدگیآور است.
من تنظیمات زیبای میزکار، سفارشیسازیهای بیپایان و سرعت را میبینم. به تمام داستانهایی که میگویند چقدر پایدار و امن است، ایمان دارم. و صادقانه فکر میکنم شگفتانگیز است که افراد میتوانند این سطح از کنترل را بر سیستمهای خود داشته باشند.

اما همچنین این فرضیهٔ ناآرامی را میبینم که باید بخواهید «روش صحیح» استفاده از آن را بیاموزید. و برای من، اینگونه رابطهای با رایانهام نمیخواهم.
شاید روزی لینوکس بهگونهای معرفی شود که بگوید کافی است چند دکمه را کلیک کنم و تمام شد؛ جایی که هیچ مراسمی برای ورود، هیچ دستور رمزآلودی، و قطعا هیچ نگاه تردیدآمیزی وجود نداشته باشد اگر تصمیم بگیرم حتی به ترمینال نگاه نکنم.
وقتی آن روز برسد، احتمالاً اولین نفر در صف خواهم بود. تا آن زمان، به تماشا ادامه میدهم، تحسین میکنم و با دوبار کلیک راه خود را در زندگی ادامه میدهم.